تاریخ : جمعه 17 خرداد 1392
نویسنده : a.k

 

یه روز یه کامیون گلابی داشته توی یه جاده می رفته که یه دفعه می افته توی یه دست انداز؛یکی از گلابی ها می افته وسط جاده،برمیگرده به کامیون نگاه میکنه و میگه:گلابی ها،گلابی ها!! گلابی ها میگن:گلابی،گلابی!! کامیون دورتر میشه،صداشون ضعیف تر میشه..گلابی میگه:گلابی ها گلابی ها!! گلابی ها میگن:گلابی،گلابی!! باز کامیون دورتر میشه گلابی میگه:گلابی ها،گلابی ها!! اما صدای گلابی به گلابی ها نمیرسه!!!
گلابی ها موبایل راننده رو میگیرن و زنگ میزنن به موبایل گلابی...اما چه فایده که گلابی ایرانسل داشته و توی جاده آنتن نمیداده!! گلابی یه نفرو پیدا میکنه که موبایل دولتی داشته؛زنگ میزنه به راننده و میگه:گوشی رو بده به گلابی ها،وقتی گلابی ها گوشی رو میگیرن،گلابی میگه:گلابی ها،گلابی ها!! گلابی ها میگن گلابی،گلابی..........

 

اون شور و اشتیاقتون تو حلقم....بازم میخواین ادامه داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید